۲۷ اسفند ۹۲ ، ۱۲:۲۵
چادرت را محکم بگیر...
چهارده سال بیشتر نداشت . برای اعزام به جبهه باید والدینش رضایت نامه می دادند .
پدرش چندسال پیش به رحمت خدا رفته بود.
رضایت نامه را گذاشت جلوی مادرش.
«چه امضا بکنی، چه امضا نکنی من می روم! اما اگر امضا کنی من خیالم راحت نیست، شاید هم جنازه ام پیدا نشود.»
در دل مادر آشوبی به پا شد، رضایت نامه را امضا کرد.
پسر از شدت شوق سر به سر مادرش گذاشت ودست مادر رابوسید وگفت :
« جنازه ام را که آوردند، یه وقت خودت را گم نکنی؛ بی هوش نشی ها، چادرت را هم محکم بگیر!»
(شادی روح شهدا سه صلوات)
۹۲/۱۲/۲۷